زیتون، گربهی پشمالوی کوچولو با خالهای سیاه، در پناه قصه های مادربزرگ و پدربزرگ، به خوابی شیرین فرو رفت. اما با طلوع خورشید و بیداری، نگرانی جای خواب آرام را گرفت. موش خالدار، دوست و یار همیشگی زیتون، ناپدید شده بود!
با دلی پر از دلهره، زیتون راهی سفر شد تا ردی از موش دوست داشتنی اش پیدا کند.
او به سراغ دختر شنل قرمزی، شجاع ترین دختر جنگل، نوازنده ی چیره دست فلوت در شهر موش ها، پینوکیو، عروسک چوبیِ سخنگو و دیگر قهرمانان قصه هایی رفت که مادربزرگ و پدربزرگ برایش تعریف کرده بودند. شاید یکی از آنها می دانست که موش زیتون به کجا رفته است.
در طول سفر، زیتون با خطرات و چالش های بسیاری روبرو شد. از جنگل های انبوه و تاریک عبور کرد، از رودخانه های خروشان گذشت و با حیوانات مختلفی روبرو شد. اما هیچ چیز نتوانست مانع از عزم راسخ او برای پیدا کردن موش دوست داشتنی اش شود.
دستهبندی: کتاب ادبیات کودک
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.