آن روز باد تندی می وزید و طوری باران می بارید انگار آسمان سوراخ شده بود. شاخه های درخت بید توی باغچه از این طرف به آن طرف می رفتند و می آمدند.
پرندگانی که میان شاخه ها پناه گرفته بودند منتظر بودند تا باران بند بیاید .جم بارش باران را تماشا می کرد.
آیا حوصله اش سر رفته بود ؟برای چه باید حوصله اش سر می رفت؟
شما هم دوست دارید با هم به سرزمین رنگارنگ رویاهای جم سفر کنیم؟
دستهبندی: رمان ادبیات کودک و نوجوان
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.